۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

Vaghan ziybast

in post male yeki az 2stan bod k lotf kardan vasam gozashte bodan,omidvaram az ink b ejazashon in matno gozashtam to0 blog narahat nashan


...


nemido0nam titlesho chi benevisam faght migam bekho0o0nesh!ye otaghi bashe sarde sard...tarike bashe vali ye ko0cho0lo0 roshanayi...to bashi ...manam basham...kafe otagh sang bashe...sange sefid...to mano baghalam koni ke natarsam..ke nalarzam...to tekye midi be divar...pahatam deraz mikoni...manam miamo kenaret mishinam saramo ro0 sho0nehat mizaramo bet tekye midam...bad to dasteto doram halghe mikoni...bet migam cheshato beband toam mibandi...bet migam baram ghese migi...migi are...bad sho0ro0 mikoni be ghese goftan...ye alame ghesehaye to0lanio eshgho0li0 ghashang ke hijvaght tamo0m nemishan...mido0oni?!!...mikham ye kari konam...ye kare kho0b...ye harkate sari'i ...ye zarbeye amigh...baladi ke?...baladi vali nemido0ni man mikham ragamo bezanam...rage daste chapamo..nemido0nio nemifahmi...nemifahmi chon cheshmato bastio dari baram gheseye ghashang migi...nemibini man tigho az jibam dar miaram...nemibini che ghad sari'i miboram...nemibini kho0n favare mizane...nemifahmi ke dastam miso0zeo labamo gaZ migiram ke:ye vaght akH nagam...ke ye vaght to cheshato baz nakonio mano bebini...to hamintor dari ghesato vasam migio man...daram az so0zeshe dastam to0 delam jigh mizanam...dastamo mizaram ro0 zano0m...kho0n az dastam mizane biro0n...bad mirize ro0 zano0m...bad az ro0 zano0m mirize ro0 sanga...ro0 hamo0n sangaye sefid...hala in sanga dige sefid nistam...ghermezan...ghermeze goli...vayy heyf ke cheshat bastast...bastasto masire ghashange harkate in ro0dkho0neye kho0ni0 nemibini...to faghat mano baghal kardi...hes mikonisardam shode...mohkamtar baghalam mikoni ke garmtar sham...mibini namonazzam nafas mikesham....to0 delet migi::akhey nazi ...eenghadr mohkam baghalesh kardam nafasesh gereft.....mibini nafasam band o0made sedaye nafasamo nemishnavi!...ye ho cheshato ke baz mikoni mibinii>>>man mordam...mido0ni chie?!?!kheyli kho0b bo0d mordan kenare to...to0 agho0she garme to...chon man az mordan mitarsidam...az sard shodan...az tanhayi mordan...az inke lahazate akhar nabinamet mitarsidam...vali vaghti to0 baghalet bo0dam dge tarsi nadashtamchon mordanam kho0b bo0d aro0m bo0d...to ro kh0da gerye nakon...chon dge nistam ke cheshato bebo0samo ashkato pak konam...nistam ke bet begam age gerye koni bat ghahr mikonam nistam bet begam age gerye koni delam migire mishkane....paS gerye nakon chon ro0ham age bekhad cheshato bebo0se dge khisie cheshato hes nemikone !pas GERYE nakon

اخر شو نخوانید خانومااااااا... گوش کنید


خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود.

ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب

توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد.

خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه

زار رفت که ناگهان با صحنه ای

روبرو شد.

قورباغه ای در تله ای گرفتار بود.

قورباغه حرف می زد!

رو به خانم گفت؛

اگر مرا از بند آزاد کنی، سه

آرزویت را برآورده
می کنم.

خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را

آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛

نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها

را بگویم.
هر

آرزوییکه برایت برآورده کردم، ۱۰

برابر آنرا برای همسرت برآورده می

کنم!

خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی

ندارد.
آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم

زیباترین زن دنیا شوم.

قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین

شوی شوهرت ۱۰ برابر از تو زیباتر

می شود و ممکن است چشم زن های دیگر

بدنبالش بیافتد و تو او را از دست
دهی.
خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من
زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز

من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده
شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند

ترین فرد دنیا شوم.قورباغه بهاو

گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می

شود و

ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.

خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال

اوست و آن وقت او هم مال من است. پس

ثروتمند دشد.

آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا

خورد و بدون چون و چرایی برآورده

کرد.

خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله

قلبی خفیف دچار شوم!

نکته اخلاقی: خانم ها خیلی باهوش

هستند. پس باهاشون درگیر نشین.

قابل توجه خواننده های مونث؛

اینجا پایان این داستان بود. لطفاً

صفحه را ببندید و برید حالشو

ببرید..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..
..

مرد دچار حمله قلبی ۱۰ برابر خفیف

تر از همسرش شد.



گفتم که خانومااااا نخونید اخرشوووووو خودتون گوش ندادید!!!!!

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

داستان...


سلام

خوبین دوستان؟
از امروز به بعد می خوام داستانهای ادامه داری و براتون بزارم
امیدوارم داستان نظرتون رو جلب کنه...

روزه اول مدرسه بود با شوق و ذوقی خاص لباس تن کردم خوشحال بودم که باز دوستام و میبینم
مامان- پریا بدو دیرت شد
- الان میام مامان
مامان- بیا صبحونه بخور
- اومدم اومدم
مامان- بازجلو اینه واستادی که ساعت و دیدی
زود برگشتم و به ساعت روی دیوار خیره شدم و بعد چند ثانیه به خودم اومدم و کیفم و برداشتم و از اتاق پریدم بیرون و دویدم سمت در که صدای مامان که میگفت صبحونه نخورده نرو را پشت سرم شنیدم و با بستن در سکوت خیابون بلعیدم سرم و انداختم پایین و اولین قدم و با قطره اشکی که از گوشه چشمم غلتید برداشتم
انگار همین دیروز بود که دست تو دست بردیا این مسیر را میرفتم و میومدم
2 سال میگذره از اون ماجرا اما من هیچ وقت نتونستم برادر 2 قلویم را فراموش کنم با گریه به خاطرات و روزای گذشته که رفته بود و دیگه بر نمیگشت فکر میکردم انقدر سرم پایین بود که پسر و که از نبش کوچه دوید طرفم و ندیدم و ...
-خوبی؟
با صداش چشامو باز کرم و وقتی دیدم بغلم نشسته و پریشون داره نگاهم میکنه از تعجب دهنم باز موند و چند بار پلک زدم اما نه مثل اینکه حالم خوب بود زیر لب اروم گفتم بردیا و اشک گونه هامو خیس کرد وای خدای من چقدر شبیه بردیا بود
پسره با خنده گفت مثل اینکه سرتون خورد به زمین خیلی درد گرفته
اروم بلند شدم رو دستام که یه دفعه پاشد دستشو دراز کرد
-بزار کمکت کنم
اروم دستمو گذاشتم تو دستشو کمکم کرد تا پاشم وقتی چشماش و دوخت به چشمام فکر کردم داره اتیشم میزنه دستام داشت از حرارتش می سوخت اشک تو چشمام خشک شد نمی تونستم نگاهمو بدزدم ازش دستمو محکم گرفته بود احساس کردم اگه تا یه لحظه دیگه ولم نکنه از درد ضجه میزنم تند دستمو از دستش کشیدم بیرون و معذرت خواهی کردم و سرم و انداختم پایین و با عجله از کوچه دویدم بیرون ترسیده بودم همه بدنم یخ کرده بود مثل بچه دبستانی ها میدویدم و گریه میکردم وقتی به خودم اومدم دیدم لب ساحل پاهامو بغل کردم و سرم و گذاشتم رو زانو هامو زار میزنم امروز روز اول مدرسه بود و روز اول سال اخر یعنی اتمام درسم و من به جا اینکه تو مدرسه پشت نیمکت باشم لب ساحل نشستمو دارم گریه میکنم
دلم واسه بردیا تنگ شده کاش حداقل ارامگاه داشت وای خدایا کمکم کن
ساعت 11 است می خوام برم خونه و پناه ببرم به مامان کیفمو از رو شن ها بر میدارم و راه میوفتم به سمت خونه اما هنوز از ساحل خارج نشدم که میخ کوب میشم سر جام اول فکر میکنم اشتباه دیدم و شنیدم اما اون صدام زد یه بار دیگه با ترس بر میگردم و میبینمش اره خودشه یعنی از صبح دنبالم بوده؟! سعی میکنم خون سردیمو حفظ کنم و اروم میپرسم
-با من بودید؟
خندید و یه قدم اومد جلوتر
-اره عزیزم مگه کسی جز تو اینجاست
نمیدونستم چی بگم فقط مات و مبهوت نگاهش کردم که یه دفعه دستشو دراز کرد سمتم موندم چی کار کنم تا اومدم تصمیم بگیرم دستم و گرفت تو دستشو
- اسمم میلاد
بازم مات نگاهش کردم زد زیر خنده
- من نمی تونم اسم دختری که دلم و برده رو بدونم؟
تنم یخ زد و از خجالت لپام گل انداخت اروم و زیر لب اسمم و گفتم و دستم و از دستش کشیدم بیرون و دویدم بیرون از ساحل صدای پاهاشو از پشت سرم می شنیدم ارم تر دویدم تا بتونه بهم برسه ...
ادامه دارد......

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

Salammmmmm be hamegiiiiiii rofaghaaaaaaa


سلام بچه هاااااااااا

چطورید؟! خوبین؟! چه خفلاااااااااا

اخ اگه بدونید که چقدر دلم واسه نت و بچه ها تنگ شده بود .. دلم واسه تایپ کردن و اپ کردن یه ذره شده بود
حالا که اومدم بنویسم نمی دونم چی بنویسم نمی دونم چه موضوعی بعد از این همه وقت که نبودم واسه اپ جدید خوب میشه ونظر شما رو بیشتر جلب می کنه
من زندگی خودم و به طور خلاصه واستون نوشتم. حالا نظرتون چیه که راجع به خودم بنویسم واستون ,از اخلاق و رفتار و علایقم تا تیپ و شکل ظاهریم.چطوره؟!
به خدا موضوعی پیدا نکردم واسه نوشتن,شرمنده همه برو بکس گل ل ل ل ل

بنده کوچیک همه دوستان عسل هستم. کوچیکترین عضو خانواده ی نت. کوچکترین دوست شما که امروز می خواد با پروگی تمام از خودش یه عالمه تعریف کنه,البته اگه جراتش و دارین یه ایراد بگیرین از نوشته هام و نظرتون و بدین
من یه دختر کمی شیطون و یه کمم شوخ هستم اما گاهی اوقات زود ناراحت می شم و به دل می گیرم همه چیزو یه کمی هم زیادی خودم و لوس می کنم (تو ذاتمه دیگه چی کار کنم لوسم)
تا جایی که بتونم حال پسرا را می گیرم البته اگه بچه پرو بازی در نیارن باهاشون کنار که میام هیچ پا هم می دم(مزاح کردمااااا به دل نگیری حالا,گفتم که یه کم شوخم)
بچه ها و دوستام میگن زیادی مهربونم و دل نازک(اما به نظر خودم اصلا اینجور نیست چون اون روی سگم و ندیدن)البته یه چیز دیگه هم می گن,میگن خیلی کرمکیم(البته مزاح میکنن چون در غیر این صورت پس گردنی حوالشون می کردم)
مامانم میگه اگر انقدر شیطونی نکنم حتما رتبه دو رقمی می شم تو کنکور , میگه IQ بالایی داری (مامان توهم زده فکر کنم) اما خلاصه کو گوش شنواااا (اخه ادم باید یه جوری انرژی خودش و خالی کنه دیگه,مگه نه؟!)بابا:( آآآآی ی ی بچه الان میوفتی از رو دیوار بیا پایین خرمالوووو نخواستیم)
خیلی ول خرجم (صبح بهم یه میلیون بدن بعد از ظهرش میگم پول ندارم)شنیدین میگن دستم تو جیب بابامه؟! من یه دستم تو جیب باباست یکیش تو کیف مامان(مامان:( باز کی سر کیف من بوده؟) بابا:(یه دستی میزنی که از تو جیبم پول ورداشتی چیزی نگم؟!) مامان: (من پول ور نداشتم) بابا :(پس کی ور داشته؟!)... اخر کار میکشه به قهر و هیچ کی نمی فهمه کار کار من بوده )
منم و یه گوشیو 6-7 تایی خط,اگه اینا رو ازم بگیرن پس میوفتم(مثله اکسیژن به جوونم بسته اس)
عاشق تایپ کردن و چت کردنم(چت و واسه تایپ کردنش دوست دارم)
عاشق کتاب خواندنم(لیست چند تایی از کتابایی که خوندم و کنار بلاگ گذاشتم)خواندن و دوست دارم چون خودمم دوست دارم بنویسم
فیلمم بگی نگی زیاد میبینم(با اورژینال حال میکنم و سانسور نشده) کمدی و رومانتیک و ترجیح میدم البته یه وقتا هم دل می زنیم به دریا و ترسناک مرسناک میزارم اما هنوز شروع نشده از ترس که نه میدونی یه دفعه خوابم میگیره ه ه ... نخند مگه خودت تا حالا نترسیدی که می خندی
گفتم ترس یاد تو افتادم از تو بیش از هر چیز دیگه ای وحشت دارم و میترسم به طوری که اگه ببینمت تو چشمات نگاه میکنم و جیغ میزنم سوسککککککککککک و میپرم بالا میز (خوردی؟1 نوشه جونت حالا هسته اشو اخ کن گلم)

اینو یادت نره هر جوری بام بر خورد کنی همون جور و بدتر از اون رفتار میکنم بات
راستی جا داره معرفی کنم اینه دقمو اسمش یاسمن دلم میخواد سر به تنش نباشه ...
از برادران ناظم مدرسه ام متنفرم دم به دقه گیر میده به ابرو و میکشتم تو دفتر
یه اجی دارم که اندازه یه دنیا دوسش دارم اسمشم غزل جوووووووووون
این مورد شاید تعریف از خود باشه اما معذرت دهنمو سرویس کردن خواستگارام(خرن دیگه حالیشن نیست که من کوچولوام هنوز)
بگذریم
تیپم دخترونست و بیشتر تو کاره مارکم و این کارمم همیشه صدا مامانمو در میاره چون همیشه پول مارک میدم
لباس بیرونم مانتو های جلو بسته اس با شال(تیریپ دخترونه)
لباس مجلسی یا مهمونییم کوتاه و باز فقط و اصولا بیشتر رو مد (لباس ایرانی تا حالا تن نکردم اصلا از مدلای ایرانی خوشم نمیاد)
راستی موهام فر اما من صافشون میکنم دوستشون ندارم
اقا باید اعتراف کنم کم اوردم دیگه
زیادی سرتون و خوردم معذرت دوستان خیلیم از خودم تعریف کرم(اخه سوسکه سیاهم دیگه تعریف داره یکی نیست بگه چون جراتشو نداره هیچ کی..)
زت زیاد به قول بچه ها
تا اپ بعد بای بای دوستان

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

saate 2rogh sanj

دروغ سنج!

يک نفر مي ميرد و به جهان آخرت مي رود . در آنجا مقابل دروازه هاي بهشت مي ايستد سپس ديوار بزرگي مي بيند که ساعت هاي مختلفي روي آن قرار گرفته بود. از يکي از فرشتگان مي پرسد "اين ساعت ها براي چه اينجا قرار گرفته اند؟"

فرشته پاسخ مي دهد :"اين ساعت ها ساعت هاي دروغ سنج هستند و هر کس روي زمين يک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد يک دروغ بگو يد عقربه ي ساعت يک درجه جلوتر ميرود"

مرد گفت :"چه جالب آن ساعت کيه؟!"

فرشته پاسخ داد :"مادر ترزا او حتي يک دروغ هم نگفته بنابراين ساعتش اصلاٌ حرکت نکرده است

واي باور کردني نيست . خوب آن ساعت کيه؟"

فرشته پاسخ داد :"ساعت آبراهام لينکلن(رئيس جمهور سابق آمر يکا) عقربه اش دوبار تکان خورد!

خيلي جالبه راستي ساعت احمدي نژاد کجاست ؟

فرشته پاسخ داد : آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن به عنوان پنکه سقفي استفاده مي کنند

ba arze pozesh khedmate tarafdarane ahmadinejad